من یک او ندارم...

او تنها دروغی بود که در رویاهاهم گم شد...!مگر می شود زندگی مرا بهم ریخته آفریده باشد .خدای دانه های انار.....

من یک او ندارم...

او تنها دروغی بود که در رویاهاهم گم شد...!مگر می شود زندگی مرا بهم ریخته آفریده باشد .خدای دانه های انار.....

من یک او ندارم...

چایت را بنوش ،!نگران فردا مباش از گندمزار من وتو مشتی کاه می ماند برای یادها-و بادها.....

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۳ شهریور ۹۶، ۲۱:۰۲ - قالب رضا
    :(
نویسندگان

کودک مهربان

شنبه, ۳ تیر ۱۳۹۶، ۱۰:۵۹ ق.ظ


خردسالی را دیدم چوبی بر دستش بود همراه مادرش که گوسفندان را به چراگاه میبرد !این کودک ۵سال بیش نداشت!وشاید علاقه ی خاصی ب طبیعت بکر و دوست داشتنی او را وادار به همراهی مادر کرد !وشاید دوست دار حیوانات هست که تا آنان را هدایت کند! چون بر آدم بزرگا اعتماد لازم ندارد!وبر خلاف بعضی از آدم بزرگا که طبیعت ستیز و از آنان بعنوان نابودگران طبیعت میتوان نام برد ،ک بر کفشدوزکی هم شفقت و رحم نیز نمی کنند!اینان فطرتا آدمای پست و خجلی هستن باید از کودکان نرم خوی،و مهربانی را بیاموزند!من این کودک را دوست دارم !چرا که مصداق بارزی هست برای آدمای فریب خورده؛ بیرحم،سنگدل و ن��یف که با دیدن این چنین کودک شاید غبطه ای بخورندو از خواب غفلت برخیزند واز خودشان با خبر شوند ما کی هستیم !کودکان از بعضی انسانها بهترند !

کودکان کابوس آنها هستند !کودکان را باید دوست داشت ،به آنها لطف ورزید ،احترام گذاشت...

آنان بهترین اند ....

کودکان اگر مورد لطف قرار گیرند ،!دوست داشتنی تر خواهند شد!

  • انیق جمالزاده