من یک او ندارم...

او تنها دروغی بود که در رویاهاهم گم شد...!مگر می شود زندگی مرا بهم ریخته آفریده باشد .خدای دانه های انار.....

من یک او ندارم...

او تنها دروغی بود که در رویاهاهم گم شد...!مگر می شود زندگی مرا بهم ریخته آفریده باشد .خدای دانه های انار.....

من یک او ندارم...

چایت را بنوش ،!نگران فردا مباش از گندمزار من وتو مشتی کاه می ماند برای یادها-و بادها.....

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۳ شهریور ۹۶، ۲۱:۰۲ - قالب رضا
    :(
نویسندگان

او مرا فروخت....!او فقط مال من بود..

دوشنبه, ۵ تیر ۱۳۹۶، ۰۳:۰۴ ق.ظ

او مرا فروخت ...!اگر بگویم به چی کسی شما پوزخندی تلخ بهم میزنین مگویید هی !حق تو این نبود !قرار ما این بود !ولی گذاشت و رفت وقتی خاطراتمان را شبا موقع خواب مرور می کنم تبسمی تلخی میزنم وبغضم را فرو می برم !مقصر منم !میدونی چرا زیاد بهش ابراز علاقه کردم ولی متاسفانه عملکرد موفقی را برایم به ارمغان نیاورد !چقد اونموقع شجاع،و جسور بودم چون من یک او داشتم عطر تنش ،کنار وی نشستن،بوی خاصی تو فضا ایجاد می کرد !خودش میگفت تا آخرش باهاتم ولی ک چی ...

الان به هیچکس اعتماد ندارم ...

وقتی صفحه ی دیگران را چک می کند و می پسندد و من فقط برای او می نویسم ولی انگار خیالش نیست ...باشد 

فقط هرو��ت ،هرجا کسی را با قدی بلند،چشمان سیاه مروارید ،لبهاش غنچه ،صورتش سفید مایل به زردی وعطر تنش بوی فراتر هر خوشبو کننده ای رامیدهد اون فقط مال منه ،!!!بهش بگید بیاید به کنار من !جایی که ساحل زیبایی دارد،پرستو ها لب ساحل نمی آیند تا او نباشد....بهش بگویید به فقط بیاید تا باشد

  • انیق جمالزاده