من یک او ندارم...

او تنها دروغی بود که در رویاهاهم گم شد...!مگر می شود زندگی مرا بهم ریخته آفریده باشد .خدای دانه های انار.....

من یک او ندارم...

او تنها دروغی بود که در رویاهاهم گم شد...!مگر می شود زندگی مرا بهم ریخته آفریده باشد .خدای دانه های انار.....

من یک او ندارم...

چایت را بنوش ،!نگران فردا مباش از گندمزار من وتو مشتی کاه می ماند برای یادها-و بادها.....

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۳ شهریور ۹۶، ۲۱:۰۲ - قالب رضا
    :(
نویسندگان

قلبی که به سادگی شکست...!

سه شنبه, ۲۷ تیر ۱۳۹۶، ۰۹:۰۲ ق.ظ

نمی دانم از کدامین شکست قلبم برایتان بگویم!؟

....  از سدی مستحکم بنام غرور،سیاهی مطلق،رویاهای شبانه،از تردیدو یا از آخرین شب با او....کدامین!؟

 ***راستی ،من قول داده ام ،دیگر باید در تک تک ،حرف هایی که می زنم ،می نویسم باید صداقت در لابه لای تمام واژه های ازهم گسیخته ی من آشکار شوند-فریاد بزنند !واژه ها دیگر قادر و حتی مایل به این نیستند که آنان را در جایگاه فرعی اشان بکار ببرم ! این واژه ها و نقطه چین های مزخرف که بیهوده گذاشته بودم، به کسی مربوط بود به سادگی رفت ...!

من قطعا می دانم ، التماس ،چرا؟ ،میکنم، کرده ام! ولی می دانم ، رفتنی دیگر ماندنی نمی شود ! باشه تو رفتی و قطعا می دانم تقدیر ،هم بی تقصیر نیست !وشاید گاهی عشق بود و عشق ... ولی بدترین رویداد می دانم سوء تفاهمی بیش نبود ،!ن؟برو ،در هر جایی که احساس خوشبختی ،آرامش وامنیت میکنی !ولی تو در گذشته ایی ن چندان دور خوشبختی ات را فقط در کنار وحتی در سایه من میدیدی !

واقعا میخواهم بدانم ، چرا آمده ای و رفته ای !؟ شکسته ای ؟!

بازم من ، با��م تو ، بازم ما ...

چرا باید رویا ساخت ،؟ به چ موردی؟ 

به من پاسخ بده !!!

آیا جهنمی بدتر تو این دنیا میشناسی که اونی را دوستش داری ،بدون اون زندگی کنی ...!؟ 

فریادی از جنس سکوت می زنم !منم می روم ...

قطعا میگذرد !باید در آینده با کسی باشم ولی نمیدانم از چی برایش بگویم از شکستی که داده ای ویا از رویاهایی که باهم داشتیم نمیدانم برایش چ بگویم....

کاش میشد رفت برای تا ابد ...

دارم با خیالت نفس می کشم!ای نازنین من...

(ℳ.ც)

نظرات  (۱)

  • مهندس رضا عباسی
  • سلام و درود
    خدا قوت
    پاسخ:
    سلام .قربانت خسته نباشین ،قربان