من یک او ندارم...

او تنها دروغی بود که در رویاهاهم گم شد...!مگر می شود زندگی مرا بهم ریخته آفریده باشد .خدای دانه های انار.....

من یک او ندارم...

او تنها دروغی بود که در رویاهاهم گم شد...!مگر می شود زندگی مرا بهم ریخته آفریده باشد .خدای دانه های انار.....

من یک او ندارم...

چایت را بنوش ،!نگران فردا مباش از گندمزار من وتو مشتی کاه می ماند برای یادها-و بادها.....

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۳ شهریور ۹۶، ۲۱:۰۲ - قالب رضا
    :(
نویسندگان

عاشق شجاع...

چهارشنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۶، ۰۸:۰۸ ب.ظ

هروقت کسی را درتاریکی شب ،زیردرختی یافتید ،که می خواهد کتاب بخواند !یا زیرکانه به سمت وسویش می نگرد-انگار انتظار کسی را می کشد،-بدانید آن هم یک روز عاشق بوده - در تاریکی شبی که صدای زوزه گرگ ها ،هو هو سگ ها قطع نمی شود !که مسبب این می شود که انسانها بگریزند ! واز همه مهم تر چادر سیاهی که آسمان را پوشانده -سیاهی شب خود ترسناک هست ! البته برای عاشق هیچ چیزی ترسناک تراز فراق یارش نیست !گرگ ها وسگ هاو.... آواز بخوانید !او از محدوده شما نخواهد گریخت !او خاطره دارد ....شاید برای معشوق خائن که رهایش کرده نمیاید !به او حق بدهید دلش برای خاطراتش تنگ شده-بزارید بخواند !شما هم حیوانی ن��یبی خواهید بود ....

شما از آدمها شناخت ندارید با اینکه دارای قدرت تفکر ،اختیار،واراده هست بازم همنوعش را می آزارد ....

او یک انسان دلشکسته ی ضعیف هست ...

مثه شماها یک یار وفادار کم دارد....

  • انیق جمالزاده

زوزه گرگها

عاشق شجاع